۱.در روزهای اوج عزاداری های محرم یعنی عاشورا و تاسوعا که جمعیت کثیری از مردم به اجتماعات و هییت های عزاداری می پیوندند حضور قشر خانه نشینی از مردم در میان جامعه بیش از سایر روزها قابل توجه بود.عزادارانی دردمند تر از بقیه.چون معلول هستند.و زندگی این جهانی را حداقل از منظر ما تلخ تر از بقیه سپری میکنند.
۲. ده درصد جامعه ایران به معلولیت های خفیف تا شدیدی مبتلاست. در استان سیستان و بلوچستان نیز حدود 24000معلول وجود دارند که نیمی از انها فلج مغزی و حدود بیست درصد جسمی حرکتی و ده درصد ناشنوا و هفت درصد نابینا هستند.

تقریبا معادل یک شهر بیست هزار و پنج نفری در استان معلول وجود دارد . و چندهزار خانواده درگیر با مسایل خاص آنها داریم. در یک مطالعه موردی بر میزان شیوع ناهنجاری های مادرزادی در زابل با نرخ 7.2 بیشترین میزان میزان ناهنجاری گزارش شده در کشور می باشد.این میزان را در وضعیت اقتصادی و بیکاری و محرومیت استان ضرب کنیم تا اوضاع زندگی معلولین و خانواده های آنها را وخیم ترارزیابی کرد.

لازمه زندگی شخصی انها وسایل توان بخشی است.و لازمه حضور انها در جامعه محیط و وسایل و امکانات محیطی متناسب با معلولیت انهاست . بطوری که انها بتوانند رفت و امد داشته باشند و از امکانات شهر استفاده کنند.برای مثال حتی یک اتوبوس بی پله برای استفاده معلولین از وسایل نقلی عمومی در استان وجود دارد؟

۳. اما وسایل توان بخشی گران است.(اندام مصنوعی سه تا پنج میلیون - یا تاکنون در سطح معابر چند معلولین دارای ویلچر برقی مشاهده کرده اید؟!).ویلچر برقی و تشک های مواج برای بسیاری از معلولین شهرهای کوچک و روستایی خواب و خیالی بیش نیست.این وسایل خدمات دهی و پشتیبانی نیز پایین دارند. که در شهرستان های کوچک وجود ندارد و در مراکز استانها به ندرت و از تراکم و حجم مراجعه به مراکز ساخت و تعمیر پروتزها و وسایل توان بخشی واقع در تهران می توان کمبود مراکز ساخت و تعمیر پی برد.

در مناطق محروم در روستاها و شهرهای کوچک خانواده ها توان خرید این وسایل را ندارند.و این مسله باعث خانه نشینی ممتد و کیفیت پایین زندگی انها می شود و این بر تلخی زندگی انها می افزاید.چتر حمایتی بهزیستی و هلال احمر و بیمه ها هم محدود است.
(برای مثال در گفتگو با والدین یکی از معلولین ساکن روستاهای سیستان که فرزند ده ساله و چند ده کیلویی خود را بغل کرده بود و به شهرزابل برای درمان عفونت ادراری به هر مشقتی رسانده بود چرایی عدم استفاده از ویلچر را جویا شدیم که علت آن را خرابی ویلچر و عدم تعویض و تعمیر آن اعلام کرد. بماند که هزینه بستری و درمان را هم نداشت)
۴.در مناطق بحران زده ای چون سیستان که وضع معشیتی و زندگی مردم عادی و سالم به تنگنا رسیده وضع معلولان و خانواده های انها بسیار وخیم تر است.این وضعیت چه در این منطقه و چه در کل کشور انعکاسی در رسانه ها ندارد. بعلت خانه نشینی آنها.و هر انکه از دیده رود از دل نیز برود.و در این میان رسالت رسانه های استانی و بوِیژه صدا و سیما (شبکه هامون) برای تریبون بودن و عهده داری پیگیری و مطالبه گری  برای گروه های مستضعف و بی صدا و بی رسانه استان بسیار راه گشا است که متاسفانه تاکنون برنامه و گزارش و مستند درخور توجهی ارایه نکرده اند.
از امکانات و به سازی محیط برای معلولین که دیگر بگذریم.در محله های عادی شهرها(به جز چند خیابان اصلی زاهدان و ادارات آن)در معابر شهرستانها رفت و امد مردم سالم مختل و دشوار است چه برسد به معلولین.این مسئله حداقل برای شهرستان های نوبنیاد استان همچون شهرستان های نیمروز و هامون و مهرستان و ...باید در نظر و پیگیری شود.
۵.به یاد ندارم که مدعیان مدیریت و وکالت بر زندگی مردم[شورای شهر .مجلس. ریاست جمهوری]حتی چند خط برای انها صحبت کرده باشند.و از میان انبوه وعده حداقل برای گل ارایی سبد وعده ها حرفی و وعده ای برای بهبود کیفیت زندگی انها داشته باشند.

اشتغال معلولین بوِیژه نابینایان و ناشنوایان چقدر در دستور کار نهاد های متولی بوده است؟ برنامه های صدا و سیما برای ناشنوایان چقدر به سازی شده است؟ سهم سه درصدی استخدام دولتی از معلولین آیا رعایت می شود؟ توان مالی خانواده ها برای پرداخت وام های خوداشتغالی و مسکن چقدر در نظر گرفته شده است؟ چقدر برای مشارکت مردم در امر کمک و رسیدگی به جامعه معلول استان تدیبر شده است؟ برای افزایش این مشارکت مردمی (چه در قالب خیریه و گروه های مردم نهاد و پتانسیل گروه های جهادی دانشگاهی و فعال در حوزه سلامت وشبکه مساجد و بسیج )چه از سوی ادارات مسئولی چون بهزیسیتی و چه از سوی رسانه های فراگیری چون شبکه هامون با تبلیغ و اطلاع رسانی مستمر وتهیه و پخش گزارش و مستند و به اصطلاح رسانه ای کردن مسایل معلولین و خانواده های آنها با هدف افزایش توجه عموم مردم و مسولین برای تسریع و افزایش رسیدگی و کمک های مالی و روانی به انها چه میزان برنامه ریزی شده است؟

عصر امروز که رسانه ها میان مردم و نهاد قدرت و مدیریت جامعه واسطه هستند مردم باید به رسانه های مردمی موضوع مطالبه بدهند و نه مانند وضع امروز که رسانه ها میگویند که به چه چیز فکر کنیم.