خبر متلاشی شدن شبکه مدلینگ در زاهدان قابل تفکر ودرنگ است و سوالات فراوانی را مطرح میکند.ایجاد شبکه مدلینگ به این وسعت در مرکز استانی که افکار عمومی آن را به عنوان محروم ترین استان کشور چگونه توجیه پذیر است؟ زیر پوست شهر این مرکز استان چه خبر است؟ آیا هویت و فرهنگ سنتی جای خود را به هویت و فرهنگ جدیدی می دهد؟ و این خبرها نشانه های آن تغییر نسل است؟ آیا نشانه غفلت از ظهور طبقه متوسط شهری در کلان شهر استان با گرایشات فرهنگی مدرن و سکولار ندارد؟آیا این مسله را نگارنده در حال بزرگنمایی و اغراق است؟ آیا تغییر فرهنگی نسل جدید ( موسوم به دهه هشتادی ها) که بافت اجتماعی آینده کشور را در تشکیل می دهد و هم اکنون همه فضاهای شهری کلان شهرهای ایران را تحت تاثیر قرار داده است در استان ما و تنها کلان شهر آن بی نمود و نشانه است؟آیا نشانه های این تغییر فرهنگی این اعمال مجرمانه و کشف شبکه مدلینگ است یا به جای آن فقط لازم است سر بلند کنیم و نگاهی به اطراف بیاندازیم و به سطح شهر برویم و  ساعتی با دهه هشتادی ها صحبت کنیم. دهه هشتادی ها و نوجوانان در مدرسه ، خیابان،پاساژ،کافه و رستوران و از همه مهمتر در فضای مجازی و بوُیژه در کشور بیست میلیونی ایران اکثرا نوجوان ساکن در  اینستاگرام می توان پیدا کرد و سبک زندگی آنها را مشاهده کرد؟ از علایق و گریشات و تنفرات آنها آگاه شد.

ایا این مسئله یعنی شبکه مدلینگ حاصل یک جریان فرهنگی نرم است و یا دفعی و ناگهانی؟ چقدر حاصل طرح و نقشه قبلی است؟ زمینه ظهور و بروز آن چیست؟ اغفال شدگان چقدر تحت فشار و چقدر تحت اختیار خود و با علاقه به این شبکه پیوستند؟ ایا فضای فرهنگی عرصه مجازی محل ظهور بروز ارزش های سبک زندگی نوینی است؟ ایا این شبکه مدلینگ خلق الساعه و حادثه و اتفاقی بوحود امده یا زنحیره از عوامل فرهنگی اقتصادی اجتماعی اموزشی و پروزشی در آن دخیل هستند؟

چرا گروهایی از نسل جدید که تعدادشان روزبروز در حال افزایش است (فقط صفحه اینستاگرامی زاهدان سلفی که متشکل از عکسهلی سلفی دختران و پسران نوجوان و جوان زاهدانی است 24 هزار عضو دارد ) عرصه مجازی را محل این گونه خوداظهاری ها قرار دادند؟ چه نیاز و منطق و درک زیباشناسانه ای از این گونه خوداظهاری وجود دارد؟آیا صرفا جهل و خامی افراد مسبب آن است یا آگاهی مبتنی بر درک جدید از زندگی و اهمیت جسمانیت فرد در فرهنگ واحدجهانی نیز در این ظهورها و بروز ها نقش دارد؟
چه نسبتی با اینگونه خوداظهاری ها و نمایش های مبتذل با ارزش ها و منطق سبک زندگی  جهان وطنی نوین که از طریق رسانه های فراگیر چون اینتزنت. ماهواره به عنوان ابزار های جهانی سازی و یگانه سازی فرهنگی که در بافت فرهنگی تمامی نقاط جهان از جمله ایران نفوذ کرده اند وجود دارد؟
ایا استقبال و همکاری گسترده شبکه مدلینگ زاهدان در کنار سایر ظهورات و بروزهای نسل جدید طبقه مترسط ایران یعنی دهه هشنادی ها قرار نمی گیرد؟ ظهورات چون میتینگ های دهه هشتادی در مال ها و مجتمع های تجاری که در ابعاد چندهزار نفری و مختلط با هماهنگی در شبکه های مجازی صورت میگیرد و در سطح کشور خبرساز میشود (همچون میتینگ کوروش میتیگ پارک اب و اتش میتیگ ) ظهوراتی چون سلبریتی های اینترنتی با ارتشی چند میلیون هوادار نوجوان همچون چهارمیلیون نفر هوادار امیر حسین مفصودلو (معروف امیر تتلو )که چندمیلیون نفر دختر نوجوان هوادار او خود را تتلی می نامند و یا هواداران چهارمیلیونی سحرقریشی که شبانه روز در حال لایک و کامنت در تمجید و توصیف و لذت بردن از ظاهر و ژست ها و ارایش این بازیگر شهرت طلب هستند. یا پدیده رقابت  شاخ ها و پلینگ ها ی اینستاگرام و خوداظهاری و رقابت برای شاخ بودن و برتر بودن با صورت عروسکی و  و تناسب اندام و پروش اندام و ظاهر جذابتر در رینگ اینستاگرام با میلیونها بینده و لایک و نظر مبتذل انچنان رقابت جدی بوجود آورده است  که صحنه های کتکاری و فحاشی دختران نوجوان جزوی از صحنه های روزانه کلانشهر های مدرن شده ایران شده است.

اینستاگرام بهترین عرصه جلوه گاه رویش نسل ها جدید جوانان ایرانی مبتنی بر فرهنگ جهانی است.حاصل یک دهه توسعه بی مهابا و شتابان دسترسی آزاد و عمومی اینترنت و فضای مجازی.اما اینستاگرام درگاه و خروجی نمایش سبک زندگی حاصل از این تنفس و رشد دیجیتال است. نوجوانانی از طبقه متوسط که از زمانی که چشم یاز کرده اند روبروی باکس سرچ گوگل بوده اند و با تایپ اولین حرف دعوتنامه گوگل را برای سرچ انبوهی از کلمات مبتذل و مستهج اما عرفی و عادی در فرهنگ غریزه گرا جهانی دریافت کرده اند و البته همه کارشناسان علوم تریتی می دانند که تا چه حد نوجوانان مغلوب غریز و احساسات خود هستند.

 اینستاگرام کاملا تصویری و مبتنی بر عکس است.و محل نمایش و خوداظهاری است. و کلید واژه و رکن اینستاگرام عکس سلفی است.که پدیده بی سابقه در زیست حیات بشری است و در تاریخ این حد از تاکیید بر دیده شدن خود و لذت از دیدن خود وجود نداشته است.تاکیید بر عکس سلفی و نشائت گرفته از روح فردمحور و اومانیستی فرهنگ غرب  است که پدیده سلفی و لذت از تماشای خود را به سبک زندگی تبدیل کرده است. عکس سلفی تاکیید بر توجه به خود و منیت فرد دارد و اوج فردانگاری فرهنگ واحد جهانی است.

جامعه انسانی در تعریف این نوع فرهنگ اومانیستی متشکل از انسانها به مثابه اتم های نفسانی قائم به خود که در کنار یکدیگر در حال تقلا و تلاش برای کسب حداکثر لذت هستند . فرهنگی که بشدد جسمانی ، مادی ، التذاذی ، دم غنیمت، مصرفی، فردی و در یک کلام تجلی حد اعلای پرستش هوا و نفس در زندگی دنیوی است. بدن گرایی افراطی و ضدائدیولوژی و ایمان و باور راسخ(چه دینی چه غیر دینی) و دین گریز و ضد مطلق گرایی و تکثرگرا وعرف گرایی افراطی بخشی از ثمرات فرهنگی تنفس طولانی نسل جدید در فصای مجازی بعنوان دریچه ورود به سبک زندگی فرهنگ اومانیستی غرب که توسط سیطره رسانه ای  آنها طی فرایند جهانی سازی منتشر و نهادینه شده است.
نهلدهای مسئول اما بجهت عقبه دانشگاهی ترجمه ای و غرب مدار نه تنها از  انفعال وحشتناک رنج می برند بلکه به تسهیل و تسریع این فرایند هضم در فرهنگ جهانی به محوریت تمدن دنیوی و مادی غرب که منجر به بسط ارزهای جهانی در همچون مصرف گرایی و لذت گرایی فرد محوری و بدن گرایی در جامعه می شوند.

ضعف و فقر محتوایی در حوزه علوم انسانی و بویژه فلسفه تکنولوژی باعث برخورد سطحی و ابزاری و سباسی با ورود تکنولوژی و دنیای مجازی و رسانه های فراگیر شده است.چه غفلتی بالترین از نکته که امروزه تغییر دهنده مناسبات اجتماعی تکنولوژی است . امروزه انسانها بیش از انکه تحت تاثیر فلاسفه و متفکرین و ایده لوگ ها و نظریه پردازان و آثار آن ها باشند تحت تاثیر رسانه ها و تکنولوژی هستند.

دولت ها یکی پس از دیگری بی تامل و بی توجه به پیامدهای توسعه کمی این شبکه ها و زیرساختهای فیزیکی انها همچون افزایش پهناباند برای مصارف خانگی و تلفن های همراه بدون فرهنگ سازی و پیوست فرهنگی لازم فقط سعی بر بالابردن شاخص ها،  نمودارها بعنوان روزومه کاری و سند فعالیت برای مدیر و وزیر و دولت و جناح سیاسی مطبوع است.تحت لوای کلمه پر ابهام توسعه یا رفاه! چنان که سوژه هایی چون رفع فیلترینگ از فیس بوک، تا سرحد شعار و وعده انتخاباتی بالا می آید. یا فعالیت در این فصاهای غیرقانونی  برای وزیران و رجل سیاسی نشانه همسویی با خواست مردم است. بماند که این قانون گریزی اشکار چه پیام های مخربی در جهت قانون گریز کردن جامعه دارد.
شبکه مدلینگ یک قاب بسنه از صحنه در حال تحول و وسیع است که هر روز بر ابعاد و عمق و طرح و نقش ان بر پیکزه جامعه افزوده میشود.
ایا به زندگی انسان های طراز جامعه متاثر از فرهنگ واحد جهانی نگاهی انداخنه ایم؟ به ستارگان جسمانی سپهر فرهنگی جهانی؟ یعنی بازیگران و سلبریتی ها( ورزشکار،خواننده).  آنها در زندگی شخصی و خارج از قاب ممیزی شریعت محور تلویزون و حتی سینما در این اتمسفر فرهنگی غربی هضم نشده اند؟ آیا از خود تعریف جسمانی ندارند؟ آیا بدن و جلوه آن در منظومه فکری آنها محور نیست؟ آیا مدل نیستند و مدل وار در انظار عمومی و جلوی دوربین رسانه ها حاضر نمی شوند؟ایا جشنواره هایی چون جشن خانه سینما و جشن حافظ و حتی جشنواره فجر محل نمایش و خوداظهاری و عرصه رقابت در ژست ، مد ، لباس و آرایش  تبدیل نمی شود؟  حتی نحوه ایستادن و ژست گرفتن خود را در جلوی دوربین رسانه ها از مدل های غربی الگو برداری نکردند؟
ایا کاوش در لایه های عمیق تر این پدیده فرهنگی ، سیاستهای اقتصادی نیولیبرال حاکم بر سیاست های اقنصادی دولت های پس از جنگ بر با افزایش شکاف های طبفاتی و فرهنگی نیافزوده؟ ایا تبعات این رانتخواری و ظهور طبقات نوکیسه و مرفه بی درد و زندگی لاکچری در مقابل دیدگان عموم مردم بر پیکره فرهگی جامعه بی تاثیر است؟
ایا با این مانور تجمل گسترده طبفات مرفه چه در عرصه واقعی چه فضای مجازی با وحود رشد شاخص های توسعه و رفاه ، "احساس فقر"و "احساس کمبود رفاه" بوِژه میان نسل های جوان در حال افزایش نیست؟
نظام اقتصادی با بهره های بالا و  وام های پرسود در کنارفضای کسب و کار نامناسب و تولید پرمشقت  دعوت جامه به تنبلی و شادخواری  نیست؟اثرات اخلاقی این نظام اقتصادی سودپرستانه ایا در سبک زندگی و بعد اخلاقی زندگی خانواده ها و فرزندان متبلور نیست؟
استان و شهر های ما جزیره تک افتاده از این پهنه فرهنگی اقتصادی و اجتماعی نیست و شبکه علل معضلات فرهنگی در استان ما تیز وجود دارد و باید نخبگان و فعالین فرهنگی و تربیتی در کتار مسئولین نهاد هاای متولی و نمایندگام مردم و رسانه فراگیر استان یعنی شبکه هامون بصورت تعاملی همه توان خود را در شناخت جامع عصر جدید و مقتضیات آن و چالش ها و تبعات آن و پیداکردن های راه حل های کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت بکار بگیرند.