میگویند در روزگاران خیلی قدیم، دوره ای بوده که در آن انسان ها توی غار زندگی میکرده اند،تکه سنگهای دور و  برشان را تا میتوانسته اند تیز میکردند و میگرفتند دستشان و می افتادند به جان حیوانات خوش گوشت اطراف، و بعد که خوب دلی از عزا در آوردند از فرط خوشی و فراغت با همان آلات قتاله ، شرح قهرمانیهای هنگام شکارشان را روی در و دیوار غار حک میکردند و بعد هم احتمالا از ترس شکارچیان زبده تر طبیعت زنها را میفرستاده اند روی درخت و مردها تا صبح سنگ در مشت کشیک درندگان تیز چنگال را میداده اند. باستان شناسان به چنین دوره ای میگویند عصر پارینه سنگی.

 

بعد ها احتمالا یک روز که یکی از این آدمهای عصر پارینه سنگی داشته دو تا سنگ چخماق را به هم میکوبیده که ازشان سلاح بسازد چند تا جرقه دیده و آن قدر با هوش بوده که بفهمد که میشود از این دو تا سنگ نور و گرما گرفت و این طوری بشر را ناغافل انداخته توی دوره ای که عصر آتش صدایش میکنند

 

بعد تر ها مثلا خوش فکر دیگری توانسته از طبیعت آهن خام را استخراج کند و به کار بگیردش و به این ترتیب عصر جدیدی در زندگی بشر رقم زده به نام عصر آهن

و همین طور بیایید تا روزی که اولین دانه ی گندم به امید خوشه شدن توی زمین کاشته شد و عصر کشاورزی شروع شد و بعد ها که ماشین بخار ،انسانها را برد به عصر صنعت.

حالا در ادامه ی این سنت نامگذاری اعصار و دوره های زندگی بشر،اگر بخواهیم برای روزگار خودمان اسمی انتخاب کنیم به اتفاق آرا عصر اطلاعات را انتخاب خواهیم کرد.اطلاعات کلید واژه ی جهان فوق مدرن امروزیست.اگر روزگاری آن مرد بدوی باهوش ،با کوبیدن دو تا سنگ به هم،توانست نور و گرما را به جهان بشر هدیه کند  یا اگر استفاده از آهن،انسانها را به توانایی نامحدود ابزار سازی مجهز کرد، و یا اگر کشاورزی ،توان کنترل محیط طبیعی را به انسان اضافه کرد و غذایش را از انحصار شکار در آورد و بعدها جهان صنعتی شده ی مدرن، طبیعت را به تسخیر بشر در آورد و توان تولید انبوه به او داد،لا جرم در این روزگار جدید که دوران اطلاعات است هم باید تغییر بزرگی در زندگی بشر اتفاق افتاده باشد.و چه تغییری بزرگتر از همان چند دکمه ای که با فشردنش میتوان با آن سوی جهان ارتباط برقرار کرد؟اما آیا تا به حال به این فکر کرده اید که اصلا چند نفر از ما آدمهای دوران انفجار اطلاعات،واقعا به فشردن آن چند دکمه و مرتبط بودن با آن سوی جهان نیاز داریم؟آتش و گرما و ابزار و کشاورزی و صنعت و تکنولوژی هر کدامشان به تنهایی توانستند زندگی واقعی روزمره ی ما را متحول کنند و ما را در پاسخ به نیاز های واقعی مان توانمند تر کردند.اما آیا فشار دادن آن چند دکمه هم یک نیاز واقعیست؟