گزارشی از نشست تعدادی از فعالان فرهنگی استان

با موضوع بررسی مسائل حوزه کتاب در استان

94/8/24

 

عباس حیدری :  مانند بسیاری از حوزه­های فرهنگی در بحث کتاب هم ضعف کار تشکیلاتی و برنامه­ریزی داریم. درک جبهه‌ای از کار نداریم. برای مثال وقتی درگیری نظامی می­شود همه می‌دانند واحد اطلاعات نیاز هست، یک واحد پشتیبانی نیاز هست، یک گروه عمل‌کننده هستند، فرمانده نیاز هست و رده‌های مختلف دیگر نیاز داریم. ولی متأسفانه در فعالیت فرهنگی این چنین نگاهی نیست. حوزه های مختلفی که در عرصه فعالیت فرهنگی وجود دارد نقش مکمل یکدیگر را دارند. حوزه­هایی مثل حوزه کتاب، مدرسه، مسجد، هیأت، رسانه و ... نمی­شود در یک حوزه مثل کتاب بدون پشتیبانی از طرف سایر حوزه­های فرهنگی رشد زیادی کرد. ابعاد مختلف جبهه فرهنگی با هم و در هماهنگی با هم رشد می­کنند. تمرکز صرف بر یک حوزه مثل کتاب باعث رشد کاریکاتوری و اتلاف عمر و سرمایه­ها می­شود. لذا  باید  مجموعه حرکت فرهنگی چه در حوزه کتاب  و چه در حوزه های دیگر به صورت هماهنگ جلو برود.

در خود حوزه کتاب هم باید مجموعه‌ای از شبکه تولید، توزیع و ترویج  با هم جلو برود و اگر اینگونه نباشد واقعا مشکل پیدا می‌شود. برای مثال برخی کتابفروشیها در تهران وجود دارد که ظاهرش می‌گویدکه مثل خیلی از کتابفروشیهای دیگر دکور، کتاب و فروشنده دارد؛ ولی کلیتش را که نگاه می­کنید یک حرکت جریان ساز را می­بینید. در عرصه تولید پاتوقی برای سازماندهی نویسندگان می‌باشد. مجموعه‌ای از نویسنده‌ها را جمع می‌کنند. به عنوان مثال در حوزه کودک برای اینکه جریان فرهنگی خود را  تقویت کند بین کتابهای خارجی حوزه کودک به مجموعه‌ کتبی که تقویت کننده جریان فرهنگی آنهاست می­رسند. سپس چند مترجم خودیشان را برای ترجمه بسیج می‌کنند. در این کار هم پول تزریق می‌شود و هم نیرو‌سازی می‌کنند.

حوزه کتاب را سه عنصر محدود می‌کند.

  1. فضای مجازی
  2. اقتصاد فرهنگ
  3. سیستم آموزش و پرورش

فضای مجازی :

خیلی میشنویم که مسئولین فرهنگی کشور نگران آمار پایین کتابخوانی هستند و این سؤال مداوم آنهاست که چرا مردم کتاب نمی­خوانند. به نظرم مهمتر از این سؤال این است که ما به مردم بگوییم چرا اصلاً باید کتاب بخوانند. می‌گویند چرا باید کتاب بخوانیم در حالیکه اینهمه فضای مجازی هست، پول کتاب نمی­دهیم و بالاترین حجم اطلاعات را دریافت می‌کنیم تازه جاگیر هم نیست و نیاز به حمل و نقل هم ندارد. مثلاً آقای دکتر عباسی می‌گوید اینکه بیان می‌شود سرانه مطالعه کتاب در جامعه ما پایین است حرف درستی نیست؛ ایشان دیدن فیلم را هم جزء کتابخوانی و مطالعه می‌دانند. مثال می زند اگر فیلم‌نامه فیلم ها را ببینید کتابهای بسیار قطوری می‌شود. لذا باید برای جامعه این موضوع  تفهیم شود که چرا کتاب باید به صورت ورقه­ای توزیع شود؟


عباس حیدری : ما اگر دوتا نمودار یا محور داشته باشیم که یکی  حجم داده و دیگری عمق داده باشد، نموداری به این شکل داریم که رسانه شامل متن مکتوب، صدا، تصویر سیاه سفید، تصویر رنگی، فیلم و انیمیشن می‌شود.

 

حجم داده منظور چیست؟ مثلا یک متن یک کتاب چیزی حدود 5  مگا بایت می‌شود ولی یک فیلم یا انیمشن کوتاه ده دقیقه‌ای با کیفیت معمولی حتی حجم بالایی دارد.

منظور از عمق داده میزان معنایی است که این رسانه می‌تواند انتقال دهد. چه عمقی از مفهوم را می‌تواند انتقال دهد؟ مثلا در دوره‌های عکاسی می‌گویند شما دوتا تصویر از یک شی بگیر. یکی تصویر رنگی و دیگری سیاه‌سفید، بعد دوتا را کنار هم بگذار. احساس می‌کنی این تصویر  سیاه‌سفید داره با تو حرف می‌زند، یک نکته و معنایی در این هست. لذا برای نشان دادن عمق از سیاه‌سفید استفاده می‌کنند. شما در متن می‌توانید عمق‌های عجیبی انتقال دهید. مثلا قران را می‌بینیم با متن آمده است نه با انیمشین و...

در انیمشین معنا تا چه عمقی در مخاطب نفوذ می‌کند؟ از آنطرف یک ساعت کتاب بخوان. خواندن کتاب یک عنصر راهبردی است. حفظ این مسأله مهم است و جایگاه ویژه­ای برای تمدن سازی دارد. یعنی اگر این قله از دست برود امکان تمدن‌سازی اسلامی وجود ندارد؛ بخاطر اینکه نسل انسان حکیم از بین می‌‌رود. جامعه اسلامی چگونه بوجود می‌آید؟ مجموعه‌ای از روابط بین مسلمین است که جامعه اسلامی را بوجود می آورد. اگر مسلمان نداشته باشیم جامعه مسلمین غیرممکن است.

لذا اگر این قله از دست برود تمدن سازی اسلامی به خطر می‌افتد. چرا با نسل جدید نمی‌توانید حِکمی صحبت کنید؛ ولی اگر یک تلفن همراه به او  بدهید کاملاً به آن تسلط دارد. انسان تکنیکی عمق معنایی زیادی ندارد و به دیگر سخن عمق تکنیکی دارد. با رسانه­های جدید آدم ها تکنیکی تربیت می شوند نه عمیق و حکیم. کتاب رسانه‌ای است که انسان ها را حکیم بار می‌آورد. می‌خواهند نسل آدم‌های حکیم را از بین ببرند. آدم حکیم آجر آجر تمدن اسلامی است.

مثلاً شبکه ماهواره­ای baby چند ساعت برنامه مختص کودکان دو ساله دارد. انیمیشن­هایی با چند تا شکل ساده. بچه‌ای که پای این رسانه می‌نشیند حافظه تصویری‌اش دارد تقویت می‌شود. وقتی این کودک بزرگ شود دنبال انیمیشن راه می افتد. آنگاه در هنگام  بزرگی کتاب دستش بدهیم می‌گوید این چیست؟! فضای مجازی همه را فست فودی کرده. شما بگو این مطلب خوبی است و این را بخوان! می گوید این همه مطلب! نمی‌خواهم، عکس به من نشان بده. خیلی اصرار کنی سخنرانی گوش می دهد ولی کتاب نمی خواند. حال اگر  شما بگویید این شیئی است که  فهم عمیق مسائل و غور در رازهای عالم را به تو می‌آموزد درک نخواهد کرد. از این جهت کتابخوانی مهم است و حضرت آقا دارند آبرو خرج می کنند. رویکرد آقای دکتر عباسی توصیفی است. ایشان مبتنی بر روندهای موجود می­گوید کتاب دارد از دور خارج می­شود برویم روی رسانه­های جدید سرمایه­گذاری کنیم. اما  حضرت آقا با علم به  این روندها دارد روی کتاب و کتابخوانی مکتوب تأکید می­کند. کتاب، نسل انسانهای حکیم و تمدن سازی اسلامی را در خطر می­بیند. متأسفانه فاصله زیادی در حوزه کتاب میان امام و امت است. پس به این نتیجه می‌رسیم که باید سراغ کتاب فیزیکی برویم.

اقتصاد فرهنگ :

منظورم از اقتصاد فرهنگ، آن بخش از اقتصاد است که حول فعالیتهای فرهنگی شکل می­گیرد از جمله در حوزه کتاب. گاهی می­بینید در حوزه اقتصاد فرهنگ اتفاقی می‌افتد و قیمت کتابها یکدفعه زیاد می‌شود. با این قیمت‌ها می خواهید ریشه کتاب ها را بخشکانید؟! مثلاً قیمت زینک چاپ کتاب زیاد شده است. آیا مسأله به این اهمیت لنگ زینک چاپخانه هاست؟! که یک چاپخانه‌دار بتواند یک همچنین ضربه ای را به کشور بزند.

در حوزه شبکه محصولات فرهنگی گاهی می­بینید یک نفر رفته چندین چاپ یک کتاب را کل کتابهای یک ناشر را گرفته و یک شبکه انحصاری ایجاد کرده. از همه جا می روی می خوری به آقای فلانی. فقط باید با این فرد کار کنی. او هم می‌گوید این کتاب را نمی دهم مگر اینکه با من کار کنی و از من خرید کنی. حداقل خرید هم باید ماهی 2 یا 3 میلیون باشد.

سیستم آموزش و پرورش :

در دانشگاه نهادی مسابقه کتابخوانی گذاشته. دانشجویی سؤالش این است که شعرهایش را حفظ کنم؟ از شعرهایش هم سؤال می­آید؟ این یعنی اینکه طرف نفهمیده و یاد نگرفته که در کتاب باید تعقل کند و بفهمد! سیستم آموزش و پرورش فقط حافظه محور شده است. ما در همین کشوری که می‌گوییم کتاب خوانی نابود شده است، بزرگترین ناشر خاورمیانه (گاج) را داریم. اگر این سیستم غلط آموزش و پرورش اصلاح شود دیگر نیاز به فریاد زدن نیست که بگوییم کتاب بخوان بلکه خودش به دنبال کتاب می رود. وقتی در سیستم آموزش و پرورش تمام هَمّ و غم شما شده که مطلب در مغز فرد فرو ببری این فرد نمی­فهمد تعقل چیست. به قول شهید مطهری که می‌گوید من ارادتمند فردی هستم که اندیشیدن را یاد بدهد نه اندیشه ها را. در سیستم آموزش و پرورش ما اندیشیدن تعطیل است. فقط اندیشه ها را حفظ می کنیم. فرد از تحلیل ریاضی یا از حافظه اش! (یعنی از Cpu  یا از  (hard استفاده می‌کند. دقیقاً آدم ها را به این شکل پرورش می دهند و اصلا به محتوا کار ندارد که ببیند این چه شد یا فرد چه استعداد و ذوقی دارد!.

 

عدم سازماندهی در حوزه کتاب نیز درد دیگری است بطوریکه اکثر ارگان‌ها مدعی کار در حوزه کتاب هستند اما سازماندهی درستی  ندارند. برای مثال مسابقه کتابخوانی در در سال پیش برگزار شد که با جوایزش حساب کردم مبلغ بالایی شده بود. حال ما در حوزه کتابفروشی با این پولها چندتا کتابفروشی می‌توانیم راه بیندازیم؟ وقتی  نمایشگاه کتاب می زنیم یک ماه قبل و یک ماه بعد از آن کتاب فروشی‌های شهر تعطیل است. طرف می گوید فقط نگاه می‌کنند تا نمایشگاه که باز شد از آنجا خرید کنند. طرف آمده می گویدکتاب‌هایت خوب است ولی من رفتم حدود 1 میلیون تومان کتاب از تهران خریدم.

تعداد محدودی خریدار کتاب داریم. چون شبکه تبلیغ نیست که مشخص کند این کتاب خوب است  و آن کتاب خوب نیست. از عمق باید این قضیه اصلاح شود. در ساختار آموزش و پرورش می توان چند نفر را مأمور تبلیغ و ترویج کتابخوانی در مدارس کرد. حضرت آقا سر این قضیه راهکار داده است که زنگ کتاب راه اندازی کنیم که هر دانش آموز در آن ساعت کتاب بخواند و کتاب خودش را به بقیه معرفی کند. بعد از این همه سال هنوز کاری انجام نگرفته است حتی حزب اللهی‌های ما هم جدیتی در این موضوع ندارند. دغدغه های راهبردی نداریم اما در عوض دغدغه‌های سیاسی و جناحی تا دلت بخواهد داریم.

 

چه باید کرد؟ در این خصوص مطالبی بیان می کنم؛ البته باید خیلی عمیق تحلیل شود و ساعت‌ها نیاز به  بررسی و تحقیق  دارد تا نظامی از معارف و معانی را در کنار هم بگذاریم که به باید‌های مطلوب برسیم.

  1. ایجاد شبکه توزیع حداقلی را باید در دستور کار خود قرار دهیم. یک عده داریم که حقیقتا دنبال کتاب هستند. برای این طور آدم ها حداقل یک کتابفروشی داشته باشیم تا نیاز آنها را پاسخ دهیم؛ حتی شده با یک کتابفروشی در مقیاس کوچک اما با ثبات. یک کتاب فروشی که درآمدش بر هزینه هایش بچربد را باید داشته باشیم. نه اینکه کتاب فروشی‌ای باشد که ظرف چند ماه ورشکست کند و بگوییم غلط کردیم و هیچ کس این تجربه را تکرار نکند.
  2.  اینکه یکسری نقاطی را باید شناسایی کنیم که این جبهه بازدهی بیشتری دارد. باید بدانیم نیرو و توان خود را در کدام موضوعات و بسترها اگر خرج کنیم بیشترین بازدهی را خواهیم داشت. مثلاً در مدارس باید  کار تدریجی و  متمرکز انجام شود.  آرزوی ما این بود که  در ایرانشهر،  زاهدان و  زابل حداقل این سه جا کتابفروشی بزنیم. اگر کتابفروشی نشود حداقل کتابخانه درستی داشته باشیم. بچه‌های نویسنده و کتابخوان در سطوح مختلف دانش آموزی و دانشجویی باید جدی گرفته شوند و سازماندهی شوند. به صورت مداوم جلسات کتابخوانی و  نقد و بررسی  باید داشته باشیم.  این هم کار ترویجی و هم کار تولیدی است.  مثلا گروه های مطالعاتی می‌توانند خودشان کتاب بیرون بدهند.
  3.  بودجه های موجود را در حوزه ترویج باید خرج کنیم. وقتی امکان راه اندازی کتابفروشی نیست باید کتابخانه راه اندخت و جریان سازی فرهنگی در حوزه کتاب باید در دستور کار قرار بگیرد.

مجتبی جهانتیغ: تصویری شدن ادراک مردم ایران تضعیف کلمه است و این سخنان را به صورت کامل آقای حیدری بیان کردند. در شهر یا روستایی که توان اقتصادی پایین  و محروم باشد، خرید کتاب هم پایین است؛ پس  باید بر کتاب امانی،  نذر کتاب و صدقه کتاب تمرکز کرد و به بافت توده ای توجه نمود.

واقعیت شهری ما در زابل و زاهدان دانشگاه است. دانشگاه را نباید از قلم بندازیم. اشاره‌ای در بحث به این موضوع نشد. من تأکید  بر دانشگاه و مسجد دارم. مساجد هم در روستاها داریم هم در شهر؛ یعنی همین شبکه‌ای که آقای حیدری کشید برای ما می تواند مساجد باشد. اون هسته فعال هم کانون‌های فرهنگی است. کلیت ایده ای که دارم کتابخانه مساجد است؛ یعنی ما بهترین قدمی که می توانیم برای کتابخوانی استان بر داریم احیا و فعال کردن کتابخانه های مساجد است. بعد از آن فعال کردن کتابخانه های مدارس است و بعد از آن هم ایجاد هسته های مطالعاتی دانشگاه هاست.

6 الی 7 سال پیش که ما خواستیم هسته‌های مطالعاتی را در دانشگاه‌ها ایجاد کنیم به هرکس می‌گفتیم نمی‌فهمید چه می گوییم.یکی دو سال خفت می‌کشیدیم تا اینکه رهبری در مورد کتاب سخن گفتند و آنگاه ما را از ته دانشگاه صدا  زدند که بیا و ما  آمار کتابخوانیشان را خوب کنیم.

در مسجد محل خودمان که  (امیرالمومنین) کتابخانه مسجد دیوار تکیه دادن است و پشتی هم چسبانده اند که درب باز نشود.کلی کتاب هم در حال خاک خوردن است. از آنطرف  20میلیون هم داده اند که محراب بسازند اما 1 میلیون  ندادند تا کتاب خریداری شود.کلی ایده در مساجد می توان پیاده کرد. در مستند شبکه افق دیدم که روحانی‌ای تمام دیوار مسجد را کتابخانه درست کرده و رایگان کتاب برمی‌دارند، می برند و می‌آورند.تا این حد ایده در مساجد پیاده شده است. تمام دانش‌آموزان درس‌هایشان را در مسجد می‌خوانند، می‌خوابند و بازی می‌کنند اما همراه با کتاب در مسجد هستند. شبیه کانون پرورشی است. هسته کانون پرورشی کتابخانه است و در کنارش کلاس دارد. اگر مساجد کلیدی شهر را در بیاریم مثل مسجد المهدی، جامع و ... اینها از نظر کتاب فقیر هستند. مسجد علی‌ابن‌ابیطالب اصلاً کتابی ندارد.کتابخانه‌اش را برده زیرزمین و اصلا مرکزیتی ندارد و با کارش ارتباطی ندارد. من هم حس نکردم که از آن استفاده کنند.

یاید مغز فکری هر محله ای مسجد باشد و هر مسجدی کتابخانه آن محل باشد.یعنی شما شهر را  به چند محله تقسیم کن. مسجد بلوار معلم المهدی است. عده زیادی لیدر دارد و که باید آنها را اقناع کرد تا کتابخانه بزنند و برای آن برنامه داشته باشند.

فروشگاه کتاب آسمان اقدام بسیار مثبتی است اما جامعه هدف آن باید مشخص شود. جامعه هدفی که تا الان  محدود بوده و  بقیه خبر نداشتند.

یک بحث کشوری که به نتیجه رسیده‌اند و دیده‌اند جواب می‌دهد مسابقه کتابخوانی است. شما با مسابقه کتابخوانی می‌توانی موج راه بیندازی. مثلا الان دیجی‌کالا هفته کتابخوانی  20 درصد همه کتابهایش را تخفیف می دهد.

وقتی تمام هسته‌ها در مدارس و مساجد فعال شدند شما می‌روی و موج ها را می‌سازید. شما با حلقه عام کار می‌کنی و در کنارش حلقه های خاص  خود را در موسسه‌ها دارید. اینها حلقه‌های خودشان را  خواهند داشت و کتابشان را هم از کافه آسمان می‌گیرند. برای استان ما 80 درصد یک مطالعه به بودن ابزار و امکانات آن می‌باشد که کتاب آسمان می‌تواند آن را تأمین کند. لایه بعد گروه‌های مطالعاتی دانشگاهی و موسسه‌ها می‌باشد که باید به روز و شارژشوند.

هیئات مدار ادراکشان را از مداحی می‌گیریند؛ یعنی مردم در هیئات از نظر انگیزشی شارژ می شوند و  از نظر سوادی سخنران به آنها کلمه می‌دهد. سخنران کتاب می خواند یا تلمذ نزد سخنان روحانی دیگر داشته است. آنها باز بیشتر کتاب خوانده اند. بخش اعظم  مذهبی های شهر به خصوص زابل که کتابفروشی غیر کتاب شهر ندارد، با واسطه از سخنران رزق معرفتی خود را  می‌گیرند و بقیه را هم از مدیا (شبکه های اجتماعی و ... ) متأثرند.

در زاهدان چند تا سخنران شهیر را باید وارد گود کنید. از گفتمان رهبری هم باید استفاده کرد. این نیست که یک نفر به تنهایی بتواند شهر را اصلاح کند ولی شما باید محله را پوشش دهید و آن شهر اسلامی را احیا کنید. مدل شهر باید محله ‌مرکزی باشد و از دو بازوی فکری و اجرایی تشکیل شده باشد.

بحث زدن کتابخانه ها در شهر یک طرح بلند مدت است و باید در ابتدا کتابخانه های مساجد را احیا کرد، سپس مدارس و بعد هسته های مطالعاتی دانشگاه و موسسه‌ها را راه انداخت.