در رابطه با باران سیل آسا بلوچستان در ابتدای بهمن ماه به ابعاد متعددی میتوان می پرداخت. در این یادداشت ابعاد کمتر پرداخت شده ای از واکنش سه نهاد دولت ،رسانه و جامعه بررسی می شود. در نهاد دولت جدا از کم و کیف امدادرسانی ها اظهارنظر مسولان ارشد مربوطه قابل تامل بود.در بعد رسانه ای این حادثه در رسانه های رسمی و غیبررسمی به دوگونه متفاوت منعکس شد.و در جامعه نیز واکنش های جالب توجهی بوقوع پیوست که در رسانه های مجازی قابل رصد بود.
با وقوع سیل در منطقه بلوچستان و چند روز استمرار باران سیل آسا و گسترش حجم خسارتها
علی اوسط هاشمی استاندار سیستان و بلوچستان در گفتوگو با خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری تسنیم، اظهاراتی داشت که باعث واکنش های متعدی در جامعه و بویژه شبکه های مجازی شد." ایشان با اشاره به باراشهای سیل آسای اخیر در این سیستان با بیان اینکه خدا را شکر میکنیم که در این روزهای سال این نعمت شامل حال مردم عزیز و شریف استان شده است، گفت: اظهار تاسف برای این سیل خوب نیست، لحن ما نباید کفران نعمت خدا باشد و نباید از این نعمت خدادای به تاسف یاد کرد.
وی افزود: تا قبل از این باران، تمام نخلهای استانی از بیآبی در حال سوختن بود، بیش از 400 قنات استان خشک مطلق شده بودند. ظرفیت آب 17 سد آنگونه کاهش پیدا کرده بود که اگر این بارندگی نبود مجبور بودیم آب را محدود کنیم و به آب شرب تبدیل کنیم و قطرهای را به کشاورزان ندهیم. به هر حال آب شرب اولویت اول ما بود. ضمن اینکه وضعیت به گونهای بود که رفته رفته زمین در حال فرو نشستن بود و در این صورت آب شیرین نیز تبدیل به آب شور میشد و همه اینها تهدیداتی بود که متوجه مردم میشد."
بفاصله دو روز پس از این اظهار نظر و تکرار گفته های ایشان در بخش های مختلف خبری و صدا و سیما خبرگزاری تسنیم اظهارات مدیرعامل آب منطقهای سیستان و بلوچستان در رابطه با بارندگی ها را منتشر کرد که شرایط را به گونه ای دیگر ارزیابی می کرد :"تنها 8 درصد حجم آب سدهای استان را افزایش داده و هنوز 50 درصد از حجم این سدها خالی است.
اتابک جعفری بهدلیل اوضاع اسفناک خشکسالی و خالی بودن ظرفیت 50درصدی سدهای استان از مردم سیستان و بلوچستان خواسته که در مصرف آب صرفهجویی کنند.تأسفبارترین آمارسازیهای استاندار به برطرف کردن مشکل خشکسالی 18ساله سیستان و بلوچستان با بارانهای اخیر بازمیگردد. علیاوسط هاشمی در این باره در گفتوگو با بخش خبر ساعت 14 سیما طوری وانمود کرد که با سیل اخیر اکثر سفرههای زیرزمین، چاهها و 400 قنات خشکشده استان احیا شده است.
وی همچنین گفته که "قبل از سیل، سیستان و بلوچستان با 18 سال خشکسالی درگیر بوده و بهزحمت میتوانست آب شرب مردم را تأمین کند، اما حالا وضعیت خیلی خوب است".
بهگفته اعضای ستاد هماهنگی مدیریت بحران با بارانهای اخیر 6 میلیارد مترمکعب آب در استان جاری شده که متأسفانه بهگفته استاندار سیستان و بلوچستان 80 میلیون مترمکعب آن پشت سدها ذخیره شده و تقریباً همه مابقی این آبها یا به دریا ریخته یا از کشور خارج شده است.
این 80 میلیون مترمکعب آب، نزدیک به یک درصد از آب دریافت شده از بارش اخیر است و متأسفانه زیرساختهای ذخیره آب در سیستان و بلوچستان آنقدر ضعیف بوده که نتوانسته این آبها را مهار کند.
اما بخشی از همین آبهای ذخیره شده پشت سدهایی قرار دارد که فاقد شبکه انتقال آب است و عملاً نمیتوان از آن استفاده کرد. رئیس خانه کشاورز ایران در این رابطه به رسانهها گفته که سد "پیشین" در شهرستان سرباز و سد "زیردان" در جنوب استان 12 سال است که بهرهبرداری شده اما شبکه انتقال آب ندارد، این یعنی زمینه انتقال آب به شهروندان و کشاورزان فراهم نیست و این آب بدون استفاده است.
اما نکته تأسفبارتر را اتابک جعفری، مدیرعامل شرکت آب منطقهای سیستان و بلوچستان مطرح کرد؛ وی گفته که اگر ساخت سد "کهیر" بهموقع به اتمام میرسید، با سیلابهای اخیر 140 میلیون مترمکعب آب پشت آن ذخیره میشد که متأسفانه اکنون از دست رفته است.
بهگفته این مسئول، ساخت این سد در مراحل پایانی خود به سر میبرد و تا پایان سال به بهرهبرداری میرسد."
بهرحال این ارزیابی های متضاد محل پرسش است؟ عدم مطالبه گری و اظهار تاسف از ویرانی ها و بی خانمانی هزاران نفر و فوت سه نفر در جریان این سیل آیا هیچ ارزش ابراز تاسف و همدردی ندارد و این ویرانی گسترده و هدررفت آب سیل اخیر چگونه منع شکوه و نقد ندارد؟
آیا در صورت سیل در بخشی از شهر تهران و ویرانی خانه های مدیران و مدیران رسانه ها باز هم دعوت به شکر گزاری می کردند؟و چرا جامعه دانشگاهی و نخبگان و نمایندگان مجلس درباره نبود زیرساخت های بهر برداری از این آب باران سکوت می کند؟ چرا که به عقیده کارشناسان بیش از انکه کشور از بحران آب رنج ببرد ار بحران مدیریت آب رنج می برد. و داستان هدر رفت سیلاب های منطقه سیستان و هم بلوچستان داستانی تکراری است.
نهاد دیگری که موضع و عملکرد آن نسبت به سیل اخیر محل پرسش جدی است رسانه ملی و شعبه استانی ان یعنی شبکه هامون است.
در حالی که در بخش خبری ساعت 16:30 شبکه استانی مورخ چهار شنبه 6/11/95 از وقوع سیل و ویرانی منازل و خبر فوت مادر اهل خاش در جریان فرو ریختن سقف خانه را برای مردم استان مخابره می کند فردای همان روز در بخش خبری ساعت 14 شبکه یک گزارشی کاملا متفاوت برای پخش سراسری در نظر می گیرد. گزارشی که تنها مطلب ارایه شده خبر بارش باران و خوشحالی مردم و کشاورزان بود. بدون هیچ گونه اشاره ای به خسارتها و ویرانی ها و حتی تلفات سیل.
همزمان با این نحوه عملکرد تبعیض آمیز شبکه های مجازی مملو از تصاویر سیل استان و مطالبه گری جهت امدادرسانی سریعتر و رسانه ای تر شدن قضیه بودند و بصراحت تبعیض رسانه ای میان دو حادثه پلاسکو و سیل سیستان و بلوچستان را نقد میکردند. شبکه های مجازی بعنوان رسانه های غیررسمی ولیکن مردمی فضای مطالبه گری شدیدی از مسئولین و رسانه ملی ایجاد کردند.
در این میان ، رسانه های رسمی مکتوب یعنی روزنامه های سراسری نیز عملکرد نامناسب و پوشش ضعیفی از سیل بلوچستان و سایر استان های جنوبی به نمایش گذاشتند. سیل استان حتی در میان تیترهای فرعی روزنامه دولت (روزنامه ایران)روزها پس از حادثه جایی نداشت.و محوریت مطالب و اخبار مربوط به حادثه پلاسکو بود.برای رسانه های مکتوب کشوری سیل و آوارگی هفت هزار نفر از مردم استان ارزش خبری بسیار پایین تری نسبت به دوسطر پست اینستاگرامی ترانه علیدوستی که تحریم سفر برای شرکت در اسکار در صفحه شخصی خود منتشر کرده بود داشت.خبری که تا چند روز محافل رسانه ای مکتوب و مجازی را تحت تاثیر خود داشت و قلم فرسایی ها گسترده ای برای این واکنش ستاره زن سینمای ایران رخ داد تا آنجا که این پست ایشان را برخی جراید اصلاح طلب سرآغاز اعتراض های آنتی ترامپ در آمریکا و جهان دانستند!!( مقاله آنتی ترامپ /هقنه نامه چهلچراغ/)اصولا توجه دادن جامعه به سلبریتی ها و طبقه ستارگان و افرا مشهور و پررنگ کردن کوچکترین اظهارنظر و فعالت آنها جزو فرهنگ رسانه ای امریکا است. که در ایران نیز شکل گرفته است. و در این آزمون صداقت سنجی رسانه های پرمدعا و انتخاب بین بها دادن به خبر آوارگی ده هزار نفر از مردم ایران در استانهای جنوبی و واکنش اینستاگرامی خانم بازیگر انتخاب رسانه های شبه مردمی انتخاب سلبریتی بود و نه مردم.
در این میان با پس از گذشت چندین روز از وقوع سیل تنها روزنامه خراسان بعنوان تنها روزنامه مطرح و سراسری غیرتهرانی و رسانه ای شهرستانی عکس روجلد خود را به سیل استان اختصاص داد.
با این اوصاف می توان نتیجه گرفت رسانه های مکتوب که عمدتا متصل به جریانات و حزب های سیاسی هستند نیز با همان منطق توسعه مرکزپیرامونی نهاد دولت در همه ادوار و فرهنگ عرفی طبقه بندی جامعه به تهرانی و شهرستانی خبر مخابره میکنند. سیل استان نشان داد که دولت و رسانه ها مکتوب از سیاست زدگی شدیدی رنج می برند.نزدیکی زمان حادثه پلاسکو در تهران و سیل در شش استان جنوبی کشور قضاوت را برای عموم ساده کرد و شبکه های مجازی و رسانه های مجازی بعنوان تریبون های بی واسطه مردم این تفاوت و بی عدالتی رسانه ای و مدیریتی را نقد کردند و معترض شدند. سیل استان در سال 95 در عصر همه گیر شدن رسانه های مجازی اتفاق افتاد و این قدرت گیری جامعه به مدد این رسانه ها و انتقال نظر و انتقاد خود به رسانه های رسمی و دولت منجر به تغییر رفتار رسانه ملی و دولت بصورت محسوس شد.لذا سیل امسال رسانه ترین و واکنش برانگیز ترین سیل اخیر استان بود. و این تحول رسانه ای نشان از دوران جدیدی در امر مطالبه گری و عدالت خواهی دارد و نشان از این ضرورت که نهاد دولت و رسانه و بویژه رسانه ملی برای هماهنگی با شتاب این تحولات ارتباطی سعی بیشتری انجام بدهند. چراکه دیگر مردم منتظر دوربین و تریبون گزارشگران و عکاسان رسانه های رسمی نخواهند ماند و خود روایتگر واقعیات زندگی خود خواهند بود و اجازه سانسور و تاخیر در مخابره واقعیات و کوتاهی در مدیریت و تصمیم را نمی دهند.